مسألۀ پاسخ گویی دين به نیازهای زمانه، و دامنۀ شمول و جامعیت آن، از جمله مسائل مهم و حياتي اي است كه ذهن هر انديشمند مسلماني را به خود معطوف مي دارد. در دوران معاصر، برخی از اندیشمندان مسلمان همچون پاره ای از مفسران و قرآن پژوهان متقدم، در تبیین دامنۀ جامعیت قرآن و دين از جادۀ اعتدال خارج شده، مسیر افراط و تفریط را پیمودند. حقيقت آن است كه هر يك از جامعيت قرآن و دين را مي توان برآیند و تابعی از قلمرو و اهداف آنها به شمار آورد. نوشتار حاضر با رهیافتی درون دیني به نقد و تحلیل نظریات دو تن از روشنفكران مسلمان؛ آقايان عبدالكريم سروش و مرحوم مهدي بازرگان در باب دامنۀ جامعيت دين مبادرت ورزیده است. پر واضح است كه چالش هاي مربوط به موضوع جامعيت حداقلي دين در آثار آنان بيش از سايرين قابل جست و جو مي باشد؛ لذا نگارنده با باور به اين كه بررسي افكار و انديشه هاي افراد ياد شده مي تواند مباحث و چالش هاي ساير افراد را نيز پوشش داده، كفايت در بحث را به دنبال آورد، نقد و بررسي انديشه هاي آنان را در دستور كار خود قرار داد.